پرتره از دختر پشت روسرى
هی میگفتن دخترا ضعیفن. ضعیفه هستن. مثلموشن. گریه میکنن. نازک نارنجی هستن. کلا از هر صفت و فحش تحقیرکنندهای فروگذار نکردن. اما حقیقت عجیبی در مورد زنها هست. زنها تحمل میکنن، تحمل میکنن، تحمل میکنن و باز تحمل میکنن تا اینکه به یکباره و در کسری از زمان تمام قدرتشونو میدن روی زانوهاشون و بلند میشن و دیگه تحمل نمیکنن. زن رو تا مدتی ممکنه بخاطر بچه، بخاطر گرسنگی بخاطر بهره جویی جنسی، بخاطر پول و … کنترل کنی ولی یک روزی که دیگه هیچی از دل شکستهاشون باقی نمونه همه رو جمع میکنن و طوری میرن که انگار هرگز نبودن. روزیکه به اجبار “نه” بگن، طوری از حقشون دفاع میکنن که فراموش کنی تا همین پریروز تحت کنترلشون داشتی. روزیکه تیکههای دلشون رو از زیر دست و پات جمع کنن و برن، اصلا یادت نمیاد زندگیت قبلش چطوری بود. بدترین انتقام یک زن دقیقا همینه که دیگه دوستت نداشته باشن. دیگه تحملت نکنن. دیگه چیزی برای از دست دادن نداشته باشن.
همین شده که هیچکس یادش نمیاد اوایل شهریور همین امسال، داشتیم به چی فکر میکردیم؟ هیچکس یادش نمیاد اون موقعا ترسهامون چی بود؟ از زندگی چی میخواستیم؟ دغدغههامون چی بود؟ غذاهای خوشمزه و بدمزه کدوما بودن… دقیقا از یکروز، همه زنها باهم تصمیم گرفتن دیگه هرگز منتظر هیچ کس نباشن. هیچکس ارزش واقعی اونا رو نخواهد فهمید. هیچکس بخاطرشون حاضر نیست حتی بخشی از روز رو سخت بگذرونه. هیچکس حاضر نیست با تمام محدودیتها و تحقیرها در ایران زن باشه. اما انگار وقتی قدرت و شجاعت رو داشتن تقسیم میکردن، زنان ایرانی تا تونستن برای خودشون جمع کردن و یکباره به کل دنیا نشون دادن که در اوج بی نیازی خودشونو نیازمند نشون میدادن. اونها دوست نداشتن دنیا به دو قسمت زن و مرد تقسیم بشه. اونها همیشه نقش تکمیل کننده رو دوست داشتن. با حذف موافق نبودن. اما اگه پای غرور و عزت نفسشون بیاد وسط مثل یکجلاد کاری که باید انجام بدن رو خیلی سریع و راحت بدون اینکه خم به ابرو بیارن انجام میدن.
ینی با یکضربه محکم، صندلی رو از زیر پا میکشن و تمام.
زنها روقبل از اینکه خیلی دیر بشه باید شناخت. زنی که خودش رو آزاد کنه وطعم رهای بچشه هرگز به قفس برنمیگرده.
از قديم نوشتن و ارتباط داشتن با مخاطب رو دوست داشتم. اينكه بنويسم چه اتفاقاتی افتاده يا در چه حالي هستم حتي يكجور تخليه ذهن بود و آرامش داشت. با اومدن تلگرام همه اينها به كانال تلگرام منتقل شد ولی بنظرم هنوز وبلاگ جايگاه خودشو داره.
آدرس كانال تلگرام اينه
ولي تلاش ميكنم اخبار اينجا رو هم آپديت نگه دارم.
I've always enjoyed writing and connecting with my audience. Writing about what has happened or how I’m feeling was even a way to clear my mind and find peace. With the arrival of Telegram, all of that moved to my Telegram channel, but I still believe that blogs have their own place.
The address for the Telegram channel is:
t.me/shahedsohrabi
But I’ll try to keep the news updated here as well.
January
February
March
April
May
(10)
June (10)
(32)
July (32)
(30)
August (30)
(27)
September (27)
(14)
October (14)
(4)
November (4)
December
|
January
February
March
April
(2)
May (2)
(1)
June (1)
July
August
September
October
(1)
November (1)
December
|
January
(1)
February (1)
(2)
March (2)
(9)
April (9)
(30)
May (30)
(29)
June (29)
(31)
July (31)
(12)
August (12)
(15)
September (15)
(31)
October (31)
(25)
November (25)
(5)
December (5)
|
January
February
March
April
May
June
July
August
September
October
November
December
|
January
February
March
April
May
June
July
August
September
October
November
December
|
January
February
March
April
May
June
July
(2)
August (2)
September
(1)
October (1)
(4)
November (4)
December
|
(1)
January (1)
February
March
April
May
June
July
August
(3)
September (3)
(2)
October (2)
(1)
November (1)
(3)
December (3)
|
(1)
January (1)
February
March
April
May
June
(2)
July (2)
(8)
August (8)
(5)
September (5)
October
November
December
|
January
February
March
April
May
June
July
August
September
October
November
December
|