عکاسی بارداری
تجربه های سخت به آدم درسهای سخت میدن.
خبر خوب اینکه با مدیتیشن و تتاهیلینگ یاد گرفتم قبل از اسنکه مجبور بشم تجربه خیلی سختی از سر بگذرونم که درس بزرگ زندگیمو یاد بگیرم، برم از خدا بپرسم درس بعدی زندگی من چیه و از چه راهی میتونم تمرینش کنم که سخت نباشه.
درس بعدش زندگی من که هنوز یکی دوسال براش وقت دارم اینه که پسرمو بتونم رها کنم پرواز کنه… دو سال آینده هنوز وقت دارم مطمین بشم پرواز بلده. مطمین بشم خودشو دوست داره. مطمین بشم فقط و فقط به یه خدای مهربون اعتقاد داره که تحت هیچ شرایطی راضی نیست درد و رنجشو ببینه. مطمین بشم میدونه مادرش بی قید و شرط دوستش داره و میتونه روی ما خساب کنه. مطمین بشم اکه خورد زمین بلده بلند شه و رها کنم و جلوی خودمو بگیرم که نخوام به جاش زندگی کنم.
من این درس رو وقتی یاد گرفتم که پدر مادرمو از دست دادم و فهمیدم قبل از مرگ اونا من برای تصمیمای مهم زندگیم روی اونا خساب میکردم و حالا باید یهو و به زور خیلی بزرگ میشدم و خیلی عاقلانه تصمیم میگرفتم. حتی سنم جوری نبود که دنیا انتظار رفتار غلط داشته باشه و همینا بار اضافه روی دوشم.
اینجا بود که فهمیدم از یه سنی باید بچه رو یتیم کنی قبل از اینکه یتیم بشه. ینی وقتی راه رفتن یاد گرفت دستشو رها کنی و اجازه بدی حتی دوبار زمین بخوره و عیب نداره اگه زانوش زخمی میشه. زخم زانو از زخمهای بزرگتر جلوگیری میکنه. باید از عشق براش بگی و درسش بدی و با اینحال بهش آموزش بدی که ممکنه عاشق بشه و دلش بشکنه ولی آخر دنیا نیست. باید اجازه بدی کیک بپزه، غذا بپزه حتی اگه بعدش مجبور شی کل آشپزخونه رو خونه تکونی کنی. رها کردن برای مادر یه تجربه سختیه. مادر طوری ساخته شده که سراسر ایثاره. و اگه نتونه خودآگاه جلوی ایثارش رو بگیره، ناخودآگاه وارد عمل میشه چون اون میدونه یه چیزی اینجا درست نیست و باید تعادل رو ایجاد کنه. اما متاسفانه ناخودآکاه فقط نتیجه رو میدونه. ناخودآگاه میخواد مستقل بارت بیاره و براش فرق نمیکنه از چه راهی. میشه مادرت باشه، تو یه خونه باشین ولی کنار هم تمرین استقلال کنین یا میشه مثل من یهو وسط یه پاییز سرد ببینینی نه پدری هست نه مادری و حالا پاشی مستقل شی.
به عنوان پدر مادر، تمرین کنیم خودآگاه ایثار رو بذاریم کنار و قدرت عمل رو از ناخودآگاه بگیریم.
از قديم نوشتن و ارتباط داشتن با مخاطب رو دوست داشتم. اينكه بنويسم چه اتفاقاتی افتاده يا در چه حالي هستم حتي يكجور تخليه ذهن بود و آرامش داشت. با اومدن تلگرام همه اينها به كانال تلگرام منتقل شد ولی بنظرم هنوز وبلاگ جايگاه خودشو داره.
آدرس كانال تلگرام اينه
ولي تلاش ميكنم اخبار اينجا رو هم آپديت نگه دارم.
I've always enjoyed writing and connecting with my audience. Writing about what has happened or how I’m feeling was even a way to clear my mind and find peace. With the arrival of Telegram, all of that moved to my Telegram channel, but I still believe that blogs have their own place.
The address for the Telegram channel is:
t.me/shahedsohrabi
But I’ll try to keep the news updated here as well.
January
February
March
April
May
(10)
June (10)
(32)
July (32)
(30)
August (30)
(27)
September (27)
(14)
October (14)
(4)
November (4)
December
|
January
February
March
April
(2)
May (2)
(1)
June (1)
July
August
September
October
(1)
November (1)
December
|
January
(1)
February (1)
(2)
March (2)
(9)
April (9)
(30)
May (30)
(29)
June (29)
(31)
July (31)
(12)
August (12)
(15)
September (15)
(31)
October (31)
(25)
November (25)
(5)
December (5)
|
January
February
March
April
May
June
July
August
September
October
November
December
|
January
February
March
April
May
June
July
August
September
October
November
December
|
January
February
March
April
May
June
July
(2)
August (2)
September
(1)
October (1)
(4)
November (4)
December
|
(1)
January (1)
February
March
April
May
June
July
August
(3)
September (3)
(2)
October (2)
(1)
November (1)
(3)
December (3)
|
(1)
January (1)
February
March
April
May
June
(2)
July (2)
(8)
August (8)
(5)
September (5)
October
November
December
|
January
February
March
April
May
June
July
August
September
October
November
December
|